nemidanam cherabargard

دیشب خدا به خابم آمد...

 حالم را پورسید گفتم: حی بد نیستم.

 گفت: چه چیزی را خیلی دوست داری؟

گفتم : بهتر است بپرسی چه کسی را خیلی دوست داری.

تصویر تو عزیزم جلوی چشمانم آمد گفتم:

خودت خوب میدانی از تو میخواهم که او را به من برسانی.

لبخنده ملیحی زد و گفت:تلاشم را میکنم تو هم تلاشت را بکن.

 میخاست برود که پورسیدم:تو چه چیز را خیلی دوست داری؟

گفت:دوست دارم که گاه به فکرم باشید پرسیدم چرا؟

گفت:چون من همیشه به  یاده شما هستم.

و او رفت.

من گاه زمزمه میکنم خدایا خدایا!!!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
تنها دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:04 ب.ظ http://goldonedel.persianblog.com

salam dooste aziz...omidvaram helton khob bashe..weblogeton kheyli ziba hast ...baraton arezoe movafaghiat mikonam..rasti doost dashtid be goldonedele man ham sari bezanid khoshhal misham movafagh va pirooz bashid..

یک اواره مثل تو یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام دوست عزیز ویبلک خیلی زیباهی داری
مطلبت اشک منو در می یاره
خیلی خوب است
موفق باشی

[ بدون نام ] دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 03:28 ب.ظ

ویبلک خیلی زیباهی داری

زیبا سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 05:13 ب.ظ http://shoreshgh.persianblog.com/

سلام دوست خوبم . خیلی زیباست . خیلی خیلی . نمیدونم چی بگم . محو قالبش شدم فعلا . دوست داشتی به من هم سر بزن . قربونت . زیبا

نوید... پسر جنوب .. دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 03:53 ب.ظ http://ExE.BlogSky.Com

سلام دوست عزیز خوبی ؟ خوشی ؟ سلامتی ؟ وبلاگ قشنگی داری و مطالب خوندنی مینویسی انشالله همیشه موفق و موید باشی ..!!
آرزومند آرزوهایت نوید { پسر جنوب } منتظرم .. بیا

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد