روی هر سطر دلم
می نویسم دیوار...
و در انتهای باورم
پنجره ای می سازم از عشق که به روی سایه بان پرمهر چشمهای تو گشوده می شود...
و دریایی که بی کرانه هایش مرا به تو می رساند..
در لحظه ای که عشق تو جز صدای نوازشی بیش نیست,
من به رویای دستهای توجان می سپارم....
و در زمزمه ی صدایت زنده می شوم.
هر روز...,
هر شب...,
هر ثانیه که می گذرد,
عشق تو!بالحظه های خلوت من چه معجزه ها که نمی کند..!!!