لحظه خدافظی به سینه ام فشردمت
اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت
دل من راضی نبود به این جدایی نازنین
عزیزم من و ببخش اگه یه وقت آزردمت
گفتی به من غصه نخور می رم و برمی گردم
همسفر پرستوها می شم و بر می گردم
گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی
گفتی تا چشم هم بزنی میرم و بر می گردم
عزیز رفته سفر کی برمی گردی
چشمونم مونده به در کی برمی گردی
رفتی و رفت از چشام نور دو دیده
ای زحالم بی خبر کی برمی گردی