پشت سر نیست فضایی زنده
پشت سر مرغ نمی خواند
پشت سر باد نمی آید
پشت سر پنجره سبز صنوبر بسته است
پشت سر روی همه ی فرفره ها خاک نشسته است
پشت سر خستگی تاریخ است
پشت سر خاطره ی موج به ساحل صدف سرد سکون می ریزد
پنجره باز رو به خیابون
چشمای خیسم خیره به بارون
دلم گرفته مثل همیشه
آره دل تنها آروم نمیشه
پنجره باز به روی بارون
ثانیه های من پریشون
دلم گرفته مثل همیشه
بی تو دل تنهام آروم نمیشه
منو گنجیشکا
ای چراغ هر بهانه،از تو روشن از تو روشن
ای که حرفای قشنگت،منو آشتی داده با من
منوگنجیشکای خونه،دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو ، پر میگیریم از تو لونه
باز میای که مثل هر روز،برامون دونه بپاشی
منو گنجیشکا میمیریم ، تو اگه خونه نباشی
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفسهام
عطر حرفای قشنگت،عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون ، سرخ گونه های عاشق
شعر من رنگ چشاته، رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم ،رنگ زرد کهربایی
منوگنجیشکای خونه،دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو، پر میگیریم از تو لونه
تنها یاد توئه که وقتی تنها میشم به دادم میرسه
تنها یاد توئه که دنیای پر تلاطم منو آرامش می بخشه
وقتی از همه کس دلگیر می شم و از دنیا فاصله می گیرم
آن گاه آسوده و فارغ از دنیا به سوی تو می آیم
تو می مانی و یادت
پس رویت را از من مگردان
اگه توی کوچه های دلتنگی گم شدی
من در کنارتم اگه بغض تنهایی اومد سراغت بدون که من باهاتم
اگه اونقدر خسته شدی که نتونستی تحمل کنی
کوله بار تنهایی و خستگیت رو بنداز رو دوش من
تا بار تنهایی و غم اون اسیرت نکنه
اگه وازه عشق خیس بشه تو رویات بدون که من باهاتم
اما تنهام نزار که میمیرم
با لب هام
روی چشم هات
علامت تعجب می گذارم
که هر وقت علامت خطر دید
دلش بوسه بخواهد
دوباره تو کنارمی هوای بوسه با منه
تمام ارزوی ما همین به هم رسیدن
دوباره تو سکوت من صدای خنده ساز شد
شنیدن صدای تو برای من نیاز شد
دوباره با نگاه من نگاه تو یکی شده
دوباره از تو مردنم شریک زندگی شده
به هر دری که میزنی دوباره مقصدت منم
دوباره میرسم به تو به هر دری که میزنم
دنیامی میدونی تو قلبم میمونی دریا یه اتیشی رویا یه بارونی
دستامو میگیری دنیامو میبازم دستاتو میگیرم رویامو میسازم
منو به عطر یک نفس تو اوج بوسه ها کن
برای این یکی شدن رو قلب من حساب کن
به اوج قصه میرسم اگه تو باورم کنی
کنار من نفس بکش که مبتلا ترم کنی