عشق لا لایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست
لحظه ی شبنم و برگ گل یاس لحظه رهایی پرنده هاست
لحظه عزیز با تو بودنه آخرین پناه موندن منه
اینقد تو رو دوست دارم
که هیچ کسی کسی رو اینجوری دوست نداره
اینقد برات میمیرم
قد یه دنیا خوبی قد هزار تا ستاره
بی تو دلم میگیره وقتی تنها میشم کارم انتظاره
اینفد تو رو دوست دارم
که هیچ کسی کسی رو اینجوری دوست نداره
وقتی نگاهم میکنی
قشنگیاتو دوست دارم
حالت معصوم چشات ، رنگ نگاتو دوست دارم
وقتی صداتو می شنوم
دلم برات پر می زنه
ترس یه روز ندیدنت ، غم بزگ قلبمه
به چشمای تو سوگند که عشقت واسه من رنگ جنون
به چشمای تو سوگند که عشقت مثل آتیش تو قلبم مثل خون
اگه یار تو باشم با این دستای خستم واسه تو لونه میسازم تو همین قلب شکستم به چشمای تو سوگند
من اونقد پر عشقم همون قد پر دردم که عاشقای دنیا نمی رسن به گردم
آخ دیگه خواب تو چشام نیست امیدی تو نگام نیست
پر از دردم و ای وای که یه درمون سر رام نیست
به چشمای تو سوگند که عشقت واسه من رنگ جنون که عشقت مثل آتیش تو قلبم مثل خون
دیر گاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا میخواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه ای نیست در این تاریکی:
در و دیوار بهم پیوسته.
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته.
نقش آدم ها سر به سر افسرده است
روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است.
دست جادویی شب
در به روی من و غم میبندد.
میکنم هر چه تلاس
او به من میخندد.
نقش هایی که کشیدم در روز
شب ز راه آمد و با دود اندود.
طرح هایی که فکندم در شب
روزپیداشد و با پنبه زدود.
دیر گاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است.
جنبشی نیست در این خاموشی:
دستها پاها در قیر شب است...
سلام
عالی بود