یادت نره که یادت همیشه همراه منه
یادت نره که خواستنت مثل نفس کشیدنه
یادت نره که اینه از تپش تو روشنه
یادت نره نبودنت جونمو اتیش می زنه
دل واسه تو در به دره یادت نره یادت نره
یادت نره که عاشقت از همه دیوانه تره
ناز تو رو خوب می خره
یادت نره ترانه های دفتر خاطرات منی
و بعد از رفتنت...
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم.
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.
پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمی داشت تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو ، آسمان چشمهایم خیس باران بود و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار درهر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد!
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد !
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم وپرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
تو مثـل خـواب نسـیـمی به رنگ اشـک شقایق
تو مـثـل شـبـنـم عـشـقی به روی پونه عاشـق
تو مـثـل دسـت سـپـیـده پـر از تـولــــد نـوری
تو مـثـل نم نم باران لطیف و پاک وصـبوری
تو مـثـل مـرهـم یاسـی بـرای قـلـب شـکـسـتـه
تو سـایـبـان امـــــیـدی بـرای یـک دل خـسـتـه
تومثـل غـنچه لـطیفی به رنگ حـسرت شبنم
تو مـثـل خـنـده یـاسـی ومثـل غـربت یک غـم
تو مـثـل جـذبه عـشـقـی در انـتـظار رسـیـدن
در امـتـداد نـوازش گــلی ز عـاطـفـه چـیــدن
تو مثـل نغـمـه مـوجی غـریب، آبـی ، سـاده
شـبیه شــاخــه گـلی کـه افـق به چــلچـله داده
تو مثـل چکه مهـری ز سـقـف سـبز صداقـت
تو مثـل گریه شعـری به روی صفحه غربت
تو مـثـل لـذت رویا ، تو مـثـل شـوق نگـاهـی
هزار مرتبه خـورشـیـد و صد افـق پر ماهـی
تو مثـل لطف بهاری پـر از شـکوفـه خواندن
تـمام هـسـتی مـن شـد مـیان شعــر تـو مانـدن
تو مثل هر چه که هستی مرا به نام صدا کن
برای ایـن دل سرگـشـته وقـت صبح دعا کن
روی رقص شاهپرک٬روی بارون چشات
دل من می لرزه ٬براسه بوسه رو لبات
روی اسب باغ باز٬تویی تنها تک سوار
عشق رویایی من ٬تویی عشق موندگار
فصل بارون وعشق رو غبار نسترن
من و تو عاشق هم توی خواب گم شده
شعله وحشی عشق بی گناه و بی صدا
یه ترانه وسوسه ٬رنگ سرخ غروبها
با حضور آرزو ٬لحظه های دم به دم
هم قطار خاطره ٬همیشه دنبال هم
کفش جنگلهای سبز٬پای جادههای دور
روی تاریکی راه٬رنگ چشات مثل نور