-
خاطره ها
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1398 04:16
خواب شیرین شهر دلها اینجاست عشق در کوچه و برزن پیداست کودکان خنده کنان می رقصند دل و دلدار و می ناب به راست قاصدکها همه سرزنده ز عشق بوی نرگس نفس باد صباست دل و دین همه یک رنگ شده اشک گل خرقه خوبان خداست همه را گفتم از این وادی عشق خواب من خود گذر خاطره هاست
-
سوال بی جواب
یکشنبه 30 آذرماه سال 1393 14:20
همیشه برام سواله اگه قرار بود روزی او رو از دست بدم چرا خدا خواست که دوسش داشته باشم؟؟؟؟؟؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 11:27
گریــه هــای بی مثــالم دیدنیست بی حضورت با "توهّم" زندگی ... عشـــق بازی در خــیالم دیدنیست در درون،دل تـنـــگ؛اما ظــاهراً از خوشی ها قیل و قالم دیدنیست سال و ماهم می رود،ای ماه من بی تو هر تــحویل ســالم دیدنیست امتـحانم می کند چشـمت به ناز ... تو جــوابی، من ســوالم!دیدنیست ! باز می خــندد به حالم قهوه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 12:43
نمی دونم باید خوشحال باشم یا غمگین خوشحال از اینکه پیشم بودی کنارم بودی هنوزهم فکر میکنم که همش تو خواب بود غمگین از اینکه ای کاش این بودن و موندنها کنار من همیشگی و ابدی بود از وقتی که اومدی و رفتی و تا الان که دارم باهات حرف می زنم حالم خرابه منو بد هوایی کردی بد داغونم کردی و همش ای کاش ،ای کاش ها تو ذهنمه و از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خردادماه سال 1390 18:55
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 22:33
آخرین جرعه این جام کجاست؟ وقت نوشیدن است آیا امروز؟ روزگار حال مرا می پرسد؟ چه کسی عکس مرا خواهد دید درمیان قاب چشمان پراز حسرت تو؟ چه کسی می داند آخر این راه پراز درد کجاست؟ چه کسی می فهمد عمق دلتنگی من راپس از این؟ آخرین جرعه این جام هنوز ازگلویم نرفته است پایین آیا این راه که من پیمودم آیا این عشق که من حس کردم همه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 12:22
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی سوختن و ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی شاعری دل...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 12:02
-
هرگـــز نشد بیـــای پیشـــم
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 11:36
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 11:26
کنار هر قطره ی اشکم هزار خاطره دفن اینقدر خاطره داری که گویی قدر یک قرن گلو می سوزه از عشقت ,عشقی که مثل زهره ولی بی عشق تو هر دم خنده با لبهای من قهره درست با منی اما به این بودن نیازارم تو که حتی با چشماتم نمیگی اه دوست دارم اگه گفتی دوست دارم فقط بازی لبهات بود مگر نه رنگ خود خواهی نشست توی چشمات بود هر چی عشق توی...
-
دلبسته ی کفشهایم بودم
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 11:15
دلبسته ی کفش هایم بود م . کفش هایی که یادگار سال های نو جوانی ا م بودند دلم نمی آمد دورشان بینداز م .هنوز همان ها را می پوشید م اما کفش ها تنگ بودند و پایم را می زدند قدم از قدم اگر بر می دا شتم زخمی تازه نصیبم می شد سعی می کرد م کمتر راه برو م زیرا که رفتن دردناک بود می نشستم و زانو هایم را بغل می گر فتم و می گفتم :...
-
سخت ترین دیدار....
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 19:38
-
هنوز در جاده انتظار نشسته ام
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 19:37
هنوز در جاده انتظار نشسته ام،هنوز چشمانم را به آسمان بی کران دوخته ام،هنوز گریه هایم را زیر باران پنهان می کنم،باز روز دیگری فرا رسید باز در انتظارم که بیایی،بیا تا بیش از این نگاهم غریب نماند... توی آسمون عشقم غیر تو پرندهای نیست روی خاموشی لبهام جز تو اسم دیگهای نیست توی قلب من عزیزم هیچ کسی جایی نداره دل عاشقم به...
-
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست ..
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 19:35
-
اینجا کسی غریبه نیست
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 19:29
-
بهار افسردنی
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 19:28
-
اسیر عشق تو
دوشنبه 2 خردادماه سال 1390 16:35
-
امشب همه چیز رو به راه است
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 15:49
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 15:44
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 15:32
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 15:30
-
من و این سکوت مرگ بار
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 08:51
-
نامحرم بود
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 08:50
نامحرم بود به تنم نه به دلم تو خواب میبینی من را که سیندرلا وار در آغوش شاهانه ات میرقصم چرا نمیبینی اشفتگی کابوس شبانه ام را دلبرم من که در آغوشت ای دیو جان میسپارم... آری من ... آن دلبرم که سالهاست در سیاهی دستانت مدفون شده ام حالا معنی این جمله را بهتر میدانی نامحرم بود به تنم نه که به دلم... تو چه میدانی...؟
-
چرا باران نمی بارد ؟
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 08:29
نمیدانم تو میدانی چرا باران نمی بارد؟ تو میدانی چرا حسرت نهال بغض می کارد؟ نمیدانم تو میدانی چرا من در خودم غرقم؟ تو میدانی چرا هر شب نفس در سینه می نالد؟ تو میدانی غم غربت میان آشنایان را؟ تو میدانی چرا شعرم به بیت خویش می بالد؟ چرا باران نمی بارد ؟ که جسم خسته ام را با گُهر هایش بشوید و اندوه و غم و حسرت ز روح من...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 00:55
کوله بارم سنگین خاطراتم مبهم نگاهم اسیر سرما و رویاهایم تنها در پی نگاه تو روزها را به شب پیوند میزنند
-
ایستگاه
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 00:51
یه وقتایی بد جور دلت می گیره دلتنگ می شی و آسمون دلت بارونی می شه گاهی با دلیل گاهی هم ... اون موقع ست که تو اوج تنهایی نیاز داری به یک هم صحبتی که تو رو بفهمه تموم ریز و درشت زندگیتو بدونه و گوش شنوا داشته باشه واسه شنیدن همه حرفای دلت هر چند تکراری هر چند زیاد... یکی که رازدارت باشه کسی که حتی اگر تمام بدی ها و...
-
عشق افتاده به جونم
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 19:14
چه جوری شد نمیدونم که عشق افتاده به جونم خودت خونسردی اما من، نه این طوری نمیتونم دارم حس میکنم هر روز به تو وابسته تر میشم تو انگاری حواست نیست، دارم دیوونه تر میشم یه حالی دارم این روزا، نه آرومم نه آشوبم به حالم اعتباری نیست تو که خوبی منم خوبم بگو با من چیکار کردی که این جور درب وداغونم نه گریونم نه خندونم، مثل...
-
قول می دم
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 19:06
قول می دم اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی میشی برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 17:26
هرگز به هیچگاه چیزی جز آغوش تو آرامش نمیآورد برای من و چه شگفتانگیز اندازهی تن من است فضای میان دستهای تو! چنان جا میگیرم میانشان که ایمان میآورم به خدا برای آفرینش تو برای من من سرگشته به خودم هم حسادت میکنم در دستهای تو! بدون آنها بهشت را هم نمیخواهم به تو به تو می اندیشم به تو و تندی طوفان نگاهت بر من به...
-
دلم گرفته
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 16:53
به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم شیشه قلبم انقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند می خواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کنم فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم کاش می شد سرنوشت را با ان روزها شیرینم عجین کرد بغض...